روزنامه‌نگار علمي درباره علم گزارش ارائه مي‌كند، مصاحبه و گفت‌‌وگو ترتيب مي‌دهد، تحقيق مي‌كند گزارشگري كرده و نتيجه كار خود را در يكي از قالب‌هاي مشخص و متناسب رسانه خود ارائه مي‌كند. اما موضوعي كه او درباره آن مي‌نويسد، علم است. بياييد دوباره به تعاريف اوليه برگرديم، علم چيست؟اين سوال به ظاهر، پرسشي ساده و ابتدايي است. همه مي‌دانند علم چيست. همه از ارزش علم آگاهند و به همين دليل عالمان را ارج مي‌نهند و در تلاش براي كسب علم و معرفت و دانش هستند.همه اين حرف‌ها كاملا درست است، اما علم در طول تاريخ تغيير كرده است. علم در دوران ما و در زبان فارسي معادلي براي كلمه Science است. علم به اين معني، مفهومي كاملا جديد است. ابزار و روش‌هاي خود را دارد، اقتصاد و بازار دارد و همچون هر محصول ديگري در جهان ما جنس تقلبي‌اش نيز در بازار اطلاعات امروز فراوان است.جديد بودن علم تجربي را بايد در تاريخ تحول آن جستجو كرد. علم به معنايي كه ما امروز مي‌شناسيم، محصول عصر روشنگري و رنسانس اروپاست كه در قرن 16 و 17 اتفاق افتاد، آيا پيش از آن جهان علم نداشت؟ قطعا تاريخ دانش و آگاهي و علم قديمي‌تر از اين زمان است. نگاهي به گذشته خود بيندازيم تا دستاوردهاي علمي و فني شگفت‌انگيز را ببينيم، اما اين دو با هم ناسازگاري ندارند.در رنسانس و پايان عصر تاريكي، مفهوم جديدي از علم به دنيا معرفي شد. اين نوع از آگاهي بر مبناي مشاهده، آزمايش، فرضيه‌پردازي، آزمودن فرضيه‌ها، توسعه دادن و شايد از همه مهم‌تر ابطال كردن و ابطال شدن رشد كرد. گوهري كه درون علم مدرن قرار دارد، شك‌گرايي است. علم اگر در ذات خود با يك چيز دشمن باشد، آن جزم‌گرايي و دگم‌انديشي است. علم تجربي فرآيندي است كه طي آن پديده‌ها و رويدادهايي را مشاهده مي‌كنيم. براساس مشاهدات خودمان و تكرار آنها نظريه‌اي را طراحي مي‌كنيم و آن را به آزمون مي‌گذاريم؛ زماني كه از آزمون‌ها موفق بيرون آمد، آن را توسعه مي‌دهيم و سعي مي‌كنيم رويدادهاي ديگر را بر مبناي آن پيش‌بيني كنيم. پيش‌بيني‌ها را بر مبناي آن نظريه بار ديگر به آزمون مي‌گذاريم و در نهايت يك نظر علمي را ممكن است ابطال يا اصلاح كنيم.به اين ترتيب، علم تجربي هيچ‌گاه با قطعيت با شما سخن نمي‌گويد. تنها شاخه‌اي از دانش‌هاي دقيق كه اين اجازه و امكان را دارند كه حكم قطعي صادر كند رياضيات است. جايي كه اصول منطقي بر آن حاكم است و هميشه در يك دستگاه مشخص يك گزاره يا ثابت مي‌شود يا باطل و امكان ندارد يك گزاره درست با توسعه سيستم باطل شود يا برعكس. اما ابطال‌پذير بودن بخشي از علم است به حدي كه كارل پوپر ابطال‌پذيري را يكي از شرايط اصلي هر مطلبي مي‌داند كه قرار است در چارچوب علم قرار گيرد.

وظيفه روزنامه‌نگار علمي

ما به عنوان روزنامه‌نگارهاي علمي، علم به معني ساينس و همچنين علوم رياضي را پوشش مي‌دهيم. البته گاهي بايد كار خود را به حوزه‌هايي مانند پزشكي، فناوري‌اي كه محصول عملي علوم است، علوم نرم مانند آينده‌نگري و حوزه‌هاي ميان‌رشته‌اي نظير باستان‌شناسي و... توسعه دهيم. اينها زمينه‌هايي است كه در دل خود با ذات علم سر و كار دارد و اگر از پيش‌زمينه‌هاي علمي آن بگذريد، بخش عمده‌اي از داستان را از دست داده‌‌ايد.براي مثال ماجراي فراگير شدن آنفلوآنزاي مرغي را به خاطر بياوريد. زماني كه اين خبر در جهان منعكس شد كه گونه جديدي از ويروس آنفلوآنزا شناخته شده است كه در حال پراكنده شدن و تبديل شدن به يك اپيدمي گسترده است. انبوهي از صفحات روزنامه‌هاي داخلي و خارجي به اين موضوع پرداختند، از توصيه‌هاي ايمني تا توصيه به نخريدن گوشت مرغ تا خبرهاي اقتصادي مبني بر نگراني مرغداري‌ها و حتي نگراني از مهاجرت پرندگان. همه اينها خواننده را با شرايطي دشوار مواجه مي‌كرد.از خواندن انبوه اين گزارش‌ها كه در صفحات مختلفي از اقتصاد و سلامت گرفته تا حوادث پوشش داده مي‌شدند، مخاطب خود را مواجهه به شرايطي پيچيده مي‌ديد. ديدن هر كلاغ يا گنجشكي در خيابان براي او اعلام خطر بود و به طور معني‌داري رژيم غذايي افراد در دوره كوتاهي تغيير كرد و همه‌جا صحبت از اين آنفلوآنزا بود. نگراني عميق مردم كه با خواندن چنين خبرهايي توسعه هم مي‌يافت، بر اثر مواجهه با يك عامل ديگر افزايش چشمگيري پيدا مي‌كرد و آن ناآشنايي با اصل پديده بود. مردم از ويروسي مي‌ترسيدند كه هيچ چيز درباره آن نمي‌دانستند. اگر همين الان از بسياري از دوستان و اعضا خانواده خود سوال كنيد، شايد نتوانند تفاوت جدي ميان آنفلوآنزا و سرماخوردگي براي شما بيان كنند و بخش بزرگي از اين ناآگاهي آنها تقصير ما روزنامه‌نگاران علمي است كه يا از اين فرصت استفاده نكرده و موضوع را توضيح نداديم و يا توضيحات‌مان به قدري ملال‌آور و تكنيكي بوده است كه خواننده را به خواندن وادار نكرده است.

روايت داستان علم براي مردم

اين مورد يكي از مواردي بود كه نه‌تنها روزنامه‌نگاران علمي وظيفه داشتند درباره موضوعي بنويسند و فرصت بي‌نظيري برايشان فراهم بود تا داستاني را كه مخاطب به خودي خود درباره‌اش نگران و علاقه‌مند است، در اختيار او قرار دهند كه وظيفه اخلاقي هم حكم مي‌كرد چنين كاري صورت گيرد. سري به گزارش‌هايي كه در آن سال‌ها درباره اين موضوع منتشر شد بزنيد و ببينيد تا چه حد تيتر‌ها و مقدمه اين داستان‌ها شما را به خواندن و فهميدن آنها دعوت مي‌كند.گاهي اوقات همه چيز در واژه‌هاي تخصصي و براي مخاطب بي‌معني در اختيار او قرار مي‌گيرد. حتي اگر اين اطلاعات درست و دقيق باشد، يك روزنامه‌نگار علمي بايد به خاطر بياورد او قرار است براي مردم داستاني را روايت كند. ما به مردم اطلاعاتي مي‌دهيم كه بتوانند آن را راحت بخوانند و درباره‌اش فكر كنند، اما براي آنها جزوه درسي آماده نمي‌كنيم. به اين پاراگراف كه از ابتداي يكي از گزارش‌هاي چاپ شده در باره اين موضوع در يكي از نشريات ايران بود، نگاهي بيندازيد: «آنفلوآنزاي مرغي عفونتي است كه به‌واسطه ويروس‌هاي آنفلوآنزاي(فلو) پرندگان ايجاد مي‌شود. ويروس آنفلوآنزاي مرغي داراي 15 تيپ است. مسري‌ترين سويه‌هاي آن سويه H5 و H7 هستند و تيپي كه اخيرا موجب نگراني شده H5N1 است. اين ويروس‌هاي آنفلوآنزا به‌طور طبيعي در ميان پرندگان ظاهر مي‌شود. غاز‌هاي وحشي بويژه اردك‌هاي وحشي حاملان طبيعي اين ويروس‌ها هستند، اما احتمالا عفونت خاصي را در آنها ايجاد نمي‌كنند. حيوانات خانگي نسبت به اين ويروس‌ها حساس‌اند لذا برخي پرندگان اهلي شامل مرغ، اردك و بوقلمون آلوده شده دچار بيماري و حتي مرگ مي‌شوند.»اين متن براي كسي با پيش‌زمينه مقدماتي زيست‌شناسي و آشنايي با مفهوم آنفلوآنزها شايد اطلاعاتي تكميلي را ايجاد كند، اما براي مخاطب عادي چه معني دارد؟ ما از خواندن اين متن مي‌فهميم:

1 ـ آنفلوآنزاي مرغي توسط ويروسي از خانواده ويروس‌هاي آنفلوآنزاي پرندگان ايجاد مي‌شود (سوال‌هاي بي‌جواب: آنفلوآنزا چيست و چگونه ايجاد مي‌شود؟ خانواده آنفلوآنزاي پرندگان چيست؟ آيا آنفلوآنزاي پرندگان يا طيور با آنفلوآنزاي مرغي فرق دارد؟)

2 ـ ويروس آنفلوآنزاي مرغي داراي 15 تيپ است (سوال‌هاي بي‌پاسخ: تيپ يعني چه؟ اين تفاوت‌ها به چه معني است؟)

3 ـ مسري‌ترين سويه‌هاي آن سويه H5 و H7 هستند و تيپي كه اخيرا موجب نگراني شده H5N1 است (سوال‌هاي بي‌پاسخ: سويه يعني چه؟ چه فرقي با تيپ دارد؟ چه چيزي باعث مي‌شود ويروس مسري باشد؟ مگر همه ويروس‌ها مسري نيستند؟ اين اعداد و حروف چه معني دارند؟ آيا رده‌بندي ميزان خطرناكي است؟ آيا نشان‌دهنده عامل زنتيكي است؟ تيپ H5N1 يعني چه H و N و اعداد پشت آنها چيست؟

اين فهرست را مي‌توان به همين شكل ادامه داد. حالا خود را جاي مخاطب بگذاريد و به اين 2 سوال پاسخ دهيد: چرا بايد مخاطب پس از خواندن 2 جمله اول كماكان به خواندن اين متن ادامه دهد؟ و اگر مخاطبي به هر دليلي اين كار را كرد در نهايت چه چيزي را مي‌فهمد؟بخش عمده‌اي از مشكلات چنين متني به زمان كم خبرنگاران براي پوشش آن و عدم امكان انجام تحقيق جامع درباره آنها برمي‌گردد، اما اين توجيه خوبي براي خواننده نيست. خواننده حق دارد در قبال پولي كه براي خريد روزنامه مي‌دهد متني قابل اعتنا و مستند و مفهوم را در اختيار بگيرد.ضمن اين‌ كه از نظر حرفه‌اي براي يك روزنامه‌نگار علمي كه در يك رسانه عمومي كار مي‌كند نوشتن داستاني خواندني و دقيق كه اعتبار و اعتماد مخاطب و جامعه علمي را به همراه بياورد مساله تضمين آينده شغلي اوست. اگر ما داستان‌ها و مطالبي را بنويسيم كه مخاطب براحتي از آنها چشم بردارد و داستان‌هاي ديگر را دنبال كند دير يا زود مديران رسانه تصميم خواهند گرفت فضاي بيشتري به كساني بدهند كه مطالبشان مشتري بيشتري دارد. يكي از دلايلي كه گاهي متن‌هايي كه در بخش‌هاي علمي منتشر مي‌شود براي خواننده جذابيتي ندارد اين است كه در برخي از آنها نويسنده و گزارشگر از خط قرمز نامرئي عبور مي‌كند. اين خط قرمز وسوسه منتشر كردن و نوشتن مطلبي است كه خود نويسنده درباره آن اطلاعات جامع ندارد و هنوز آن را درست نفهميده است. وقتي من نويسنده مطلبي را كه نوشته‌ام به طور كامل نفهميده باشم چطور از خواننده‌ام انتظار دارم آن را متوجه شود.

تجربه علمي بايد تكرارپذير باشد

ابطال‌پذيري در كنار تكرارپذيري تجربه‌هاي علمي 2 عاملي است كه مي‌توانند كمك زيادي به درك علم كنند. براي مثال تصور كنيد شخصي ادعا كند يك بار براي او اتفاق ويژه‌اي افتاده و مثلا در يك مكان خاص، سيبي را كه رها كرده است؛ به جاي آن كه به پايين سقوط كند، به بالا رفته است.شما هر چقدر اين كار را تكرار مي‌كنيد، آن اتفاق ديگر تكرار نمي‌شود. بنابراين چون اين تجربه قابل تكرار و تجربه توسط اشخاص ديگر نيست در حوزه علم قرار نمي‌گيرد. تجربه علمي بايد مستقل از فرد قابل تكرار باشد. همچنين يك ادعاي به ظاهر علمي ديگر را در نظر بگيريد، كسي مي‌گويد گربه‌ها وقتي تنها هستند، هميشه روي دو پا راه مي‌روند.وقتي به او مي‌گوييد پس چرا ما هيچ گربه‌اي را روي دو پا نديده‌ايم؟ مي‌گويد چون گربه‌ها داراي سيستمي هستند كه به محض حضور يك ناظر (چه انسان و چه دوربين عكاسي و چه فيلمبرداري و از هر فاصله‌اي كه باشد) ناخودآگاه روي 4 دست و پا قرار مي‌گيرند.آيا اين فرضيه‌اي علمي و قابل بررسي است؟ خير! چون اين فرضيه و تئوري در ذات خود ابطال‌ناپذير است. شما هيچ راهي نداريد كه بتوانيد اين نظريه را ابطال كنيد. نكته مهمي كه در اينجا بايد دقت كنيد، اين است كه ابطال‌پذيري به معني اين نيست كه يك گزاره علمي حتما بايد مدت انقضا داشته باشد و غلط باشد.اتفاقا دانشمندان در تلاشند گزاره‌هاي دقيق‌تر و كلي‌تري را بيان كنند اما مساله اين است اگر آنچه گفته مي‌شود علمي باشد، امكان ابطال‌پذيري آن در ذات آن وجود دارد. مثلا وقتي مي‌گوييم در كنار ميدان گرانشي مانند زمين همه اجرام به سمت مركز گرانش سقوط مي‌كنند، شما مي‌توانيد اين نظريه را به آزمايش‌هاي متعدد بگذاريد. بارها در شرايط مختلف آزمايش كنيد. اگر اين فرض غلط بود، اين امكان وجود داشت كه شكاكان آزمايشي را ترتيب دهند كه خلاف آن ثابت شود، بنابراين اگرچه اين گزاره درست است، اما در ذات خود ابطال‌پذير است ولي در مورد گربه‌ها شما هيچ آزمايشي نمي‌توانيد ترتيب دهيد كه صحت يا ناراستي آن را بسنجيد.توجه به مساله‌اي مانند ابطال‌پذيري و ديگر مشخصات و ويژگي‌هاي علم و آشنايي با ساز و كارهاي علم براي كسي كه مي‌خواهد در حوزه روزنامه‌نگاري كار كند، ضروري است. به ياد داشته باشيد كه شما همواره با شيادان و سودازدگان علمي مواجه خواهيد شد؛ افرادي كه موارد معروف به شبه‌علم يا Pseudoscience را به شما ارجاع مي‌دهند و از شما مي‌خواهند نظرات آنها را منتشر كنيد.در ادامه اين يادداشت‌ها به طور مفصل درباره شبه علم و راه‌هاي تشخيص آن خواهم نوشت. بخصوص اين ‌كه سودازدگان علمي روزنامه‌ها و مجلات عمومي را يكي از اهداف خود براي منتشر كردن ايده‌هايشان مي‌دانند و شما را با استدلال‌هاي فراواني مواجه مي‌كنند كه گاهي براحتي نمي‌توانيد از دستشان خلاص شويد.

 



تاريخ : دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, | | نویسنده : مقدم |
صفحه قبل 1 صفحه بعد